معنی باتلاقی کردن
باتلاقی کردن
versumpfen
تصویر باتلاقی کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
واژههای مرتبط با باتلاقی کردن
باتلاقی کردن
باتلاقی کردن
Swamp
دیکشنری فارسی به انگلیسی
باتلاقی کردن
باتلاقی کردن
погружать в болото
دیکشنری فارسی به روسی
باتلاقی کردن
باتلاقی کردن
затоплювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
باتلاقی کردن
باتلاقی کردن
wciągnąć w bagno
دیکشنری فارسی به لهستانی
باتلاقی کردن
باتلاقی کردن
使陷入沼泽
دیکشنری فارسی به چینی
باتلاقی کردن
باتلاقی کردن
pantanear
دیکشنری فارسی به پرتغالی
باتلاقی کردن
باتلاقی کردن
pantanare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
باتلاقی کردن
باتلاقی کردن
pantanear
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
باتلاقی کردن
باتلاقی کردن
marécager
دیکشنری فارسی به فرانسوی