معنی اجرا کردن
- اجرا کردن
- ausführen, umsetzen
واژههای مرتبط با اجرا کردن
اجرا کردن
- اجرا کردن
- به کار بستن روان گردانیدن اندر کردن ورزیدن روان گردانیدن بکار انداختن بکار بستن بجریان انداختن، روان گردانیدن بکار انداختن بکار بستن بجریان انداختن
اجرا کردن
- اجرا کردن
- به انجام رساندن
اجرا کردن
- اجرا کردن
- Execute, Implement
اجرا کردن
- اجرا کردن
- исполнять , внедрять
اجرا کردن
- اجرا کردن
- виконувати , реалізовувати
اجرا کردن
- اجرا کردن
- wykonać, wdrażać
اجرا کردن
- اجرا کردن
- 执行 , 实施
اجرا کردن
- اجرا کردن
- executar, implementar
اجرا کردن
- اجرا کردن
- eseguire, implementare
