معنی نبرد کردن
نبرد کردن
যুদ্ধ করা
تصویر نبرد کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با نبرد کردن
نبرد کردن
نبرد کردن
Battle
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نبرد کردن
نبرد کردن
lutar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
نبرد کردن
نبرد کردن
walczyć
دیکشنری فارسی به لهستانی
نبرد کردن
نبرد کردن
сражаться
دیکشنری فارسی به روسی
نبرد کردن
نبرد کردن
боротися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
نبرد کردن
نبرد کردن
vechten
دیکشنری فارسی به هلندی
نبرد کردن
نبرد کردن
kämpfen
دیکشنری فارسی به آلمانی
نبرد کردن
نبرد کردن
luchar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
نبرد کردن
نبرد کردن
combattre
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نبرد کردن
نبرد کردن
combattere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی