معنی میخ زدن
میخ زدن
পেরেক পুঁতানো
تصویر میخ زدن
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با میخ زدن
میخ زدن
میخ زدن
Nail
دیکشنری فارسی به انگلیسی
میخ زدن
میخ زدن
pregar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
میخ زدن
میخ زدن
wbijać gwóźdź
دیکشنری فارسی به لهستانی
میخ زدن
میخ زدن
забивать гвоздь
دیکشنری فارسی به روسی
میخ زدن
میخ زدن
забивати цвях
دیکشنری فارسی به اوکراینی
میخ زدن
میخ زدن
spijkeren
دیکشنری فارسی به هلندی
میخ زدن
میخ زدن
nageln
دیکشنری فارسی به آلمانی
میخ زدن
میخ زدن
clavar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
میخ زدن
میخ زدن
clouer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
میخ زدن
میخ زدن
inchiodare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی