معنی مقصر
مقصر
অপরাধী
تصویر مقصر
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با مقصر
مقصر
مقصر
گناهکار
فرهنگ واژه فارسی سره
مقصر
مقصر
آنکه در کار و تکالیف خود کوتاهی و سستی کند، کوتاهی کننده، تقصیرکار
فرهنگ فارسی عمید
مقصر
مقصر
کسی که در کار سستی می کند و باز می ایستد
فرهنگ لغت هوشیار
مقصر
مقصر
کسی که در انجام کاری کوتاهی کند
فرهنگ فارسی معین
مقصر
مقصر
Culpable
دیکشنری فارسی به انگلیسی
مقصر
مقصر
culpado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
مقصر
مقصر
schuldig
دیکشنری فارسی به آلمانی
مقصر
مقصر
winny
دیکشنری فارسی به لهستانی
مقصر
مقصر
виновный
دیکشنری فارسی به روسی
مقصر
مقصر
винний
دیکشنری فارسی به اوکراینی