ترجمه لکه دار کردن به بنگالی - دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با لکه دار کردن
لکه دار کردن
- لکه دار کردن
- ایجاد کردن لکه، کنایه از کسی را متهم و بدنام کردن
فرهنگ فارسی عمید
لکه دار کردن
- لکه دار کردن
- دارای لکه کردن داغ دار کردن، متهم و رسوا کردن: ازدواج با این زن حیثیت ترا لکه دار میکند
فرهنگ لغت هوشیار