ترجمه گول زدن به بنگالی - دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با گول زدن
گول زدن
- گول زدن
- فریب دادن فریفتن: زده گولم منجم کذاب الف ابدال خویش را دریاب. (ظهوری مجموعه مترادفات)
فرهنگ لغت هوشیار
گول زدن
- گول زدن
- حیلِه کردن، فَریب دادن، کَلَک زدن، مُکایِدَت کَردَن، تَبَندیدَن، غَدر داشتَن، غَدر اَندیشیدَن، سالوسی کَردَن، تَرفَند کَردَن، حُقِّه زَدَن، غَدر کَردَن، اَورَندیدَن، دَستان آوَردَن، پُشتِ هَم اَندازی کَردَن، کَید آوَردَن، نِیرَنگ ساختَن، گُربِه شانِه کَردَن، شَید آوَردَن، خُدعِه کَردَن، چَپ رَفتَن، فَریفتَن، نارُو زَدَن، مَکر کَردَن، تُنبُل ساختَن
فرهنگ فارسی عمید