معنی قربانی کردن
قربانی کردن
শিকার করা
تصویر قربانی کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با قربانی کردن
قربانی کردن
قربانی کردن
Victimize
دیکشنری فارسی به انگلیسی
قربانی کردن
قربانی کردن
vitimizar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
قربانی کردن
قربانی کردن
подвергать жертвоприношению
دیکشنری فارسی به روسی
قربانی کردن
قربانی کردن
opfern
دیکشنری فارسی به آلمانی
قربانی کردن
قربانی کردن
poświęcać
دیکشنری فارسی به لهستانی
قربانی کردن
قربانی کردن
ставити в жертву
دیکشنری فارسی به اوکراینی
قربانی کردن
قربانی کردن
victimar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
قربانی کردن
قربانی کردن
victimiser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
قربانی کردن
قربانی کردن
vittimizzare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
قربانی کردن
قربانی کردن
slachtofferen
دیکشنری فارسی به هلندی