جدول جو
جدول جو

معنی قطع کردن

قطع کردن
কেটে ফেলা , কাটা , সংযোগ বিচ্ছিন্ন করা , বাধা দেওয়া
تصویری از قطع کردن
تصویر قطع کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی

واژه‌های مرتبط با قطع کردن

قطع کردن

قطع کردن
بریدن جداکردن گسستن زدودن انداختن بریدن جدا کردن: شاخه درخت را قطع کرد، حذف کردن انداختن: در اول بیت حرفی از اول آن قطع کنند
فرهنگ لغت هوشیار