معنی فر کردن
فر کردن
কোঁকানো
تصویر فر کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با فر کردن
فر کردن
فر کردن
Curl
دیکشنری فارسی به انگلیسی
فر کردن
فر کردن
enrolar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
فر کردن
فر کردن
завивать
دیکشنری فارسی به روسی
فر کردن
فر کردن
locken
دیکشنری فارسی به آلمانی
فر کردن
فر کردن
kręcić
دیکشنری فارسی به لهستانی
فر کردن
فر کردن
завивати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
فر کردن
فر کردن
rizar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
فر کردن
فر کردن
boucler
دیکشنری فارسی به فرانسوی
فر کردن
فر کردن
arricciare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
فر کردن
فر کردن
krullen
دیکشنری فارسی به هلندی