معنی فوران کردن
فوران کردن
বিস্ফোরিত হওয়া
تصویر فوران کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با فوران کردن
فوران کردن
فوران کردن
Erupt
دیکشنری فارسی به انگلیسی
فوران کردن
فوران کردن
entrar em erupção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
فوران کردن
فوران کردن
извергаться
دیکشنری فارسی به روسی
فوران کردن
فوران کردن
ausbrechen
دیکشنری فارسی به آلمانی
فوران کردن
فوران کردن
wybuchać
دیکشنری فارسی به لهستانی
فوران کردن
فوران کردن
вивергатися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
فوران کردن
فوران کردن
erupcionar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
فوران کردن
فوران کردن
entrer en éruption
دیکشنری فارسی به فرانسوی
فوران کردن
فوران کردن
eruttare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
فوران کردن
فوران کردن
uitbarsten
دیکشنری فارسی به هلندی