جدول جو
جدول جو

معنی فرار کردن

فرار کردن
পলায়ন করা , এড়িয়ে চলা , পালানো , পালানো , দ্রুত দৌড়ানো
تصویری از فرار کردن
تصویر فرار کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی

واژه‌های مرتبط با فرار کردن

فرار کردن

فرار کردن
گریختن جستن که نتوانی ز بند چرخ رستن ز تقدیری که یزدان کرد جستن (ویس ورامین) گریختن جستن
فرهنگ لغت هوشیار

فرار کردن

فرار کردن
دور شدن ناگهانی و با سرعت زیاد از موضع خطر، دور شدن از دسترس و نظارت کسی،
کنایه از تن ندادن و تسلیم نشدن در برابر کار یا وضعیتی مثلاً فرار از خدمت سربازی
فرار کردن
فرهنگ فارسی عمید