معنی طمع کردن
طمع کردن
লোভ করা
تصویر طمع کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با طمع کردن
طمع کردن
طمع کردن
حرص ورزیدن، زیاده خواهی، توقع داشتن، انتظار داشتن
فرهنگ فارسی عمید
طمع کردن
طمع کردن
حرص ورزیدن آزمند گردیدن، امید بستن
فرهنگ لغت هوشیار
طمع کردن
طمع کردن
Covet
دیکشنری فارسی به انگلیسی
طمع کردن
طمع کردن
жаждать
دیکشنری فارسی به روسی
طمع کردن
طمع کردن
begehren
دیکشنری فارسی به آلمانی
طمع کردن
طمع کردن
жадати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
طمع کردن
طمع کردن
pożądać
دیکشنری فارسی به لهستانی
طمع کردن
طمع کردن
cobiçar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
طمع کردن
طمع کردن
bramare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
طمع کردن
طمع کردن
codiciar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی