معنی ضعیف کردن
ضعیف کردن
দুর্বল করা
تصویر ضعیف کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با ضعیف کردن
ضعیف کردن
ضعیف کردن
نزار کردن ناتوان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ضعیف کردن
ضعیف کردن
Weaken
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ضعیف کردن
ضعیف کردن
ослаблять
دیکشنری فارسی به روسی
ضعیف کردن
ضعیف کردن
schwächen
دیکشنری فارسی به آلمانی
ضعیف کردن
ضعیف کردن
послаблювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ضعیف کردن
ضعیف کردن
osłabiać
دیکشنری فارسی به لهستانی
ضعیف کردن
ضعیف کردن
enfraquecer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ضعیف کردن
ضعیف کردن
indebolire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
ضعیف کردن
ضعیف کردن
debilitar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
ضعیف کردن
ضعیف کردن
affaiblir
دیکشنری فارسی به فرانسوی