معنی صادر کردن
صادر کردن
রপ্তানি করা
تصویر صادر کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با صادر کردن
صادر کردن
صادر کردن
بیرون دادن برون فرستادن
فرهنگ لغت هوشیار
صادر کردن
صادر کردن
Export
دیکشنری فارسی به انگلیسی
صادر کردن
صادر کردن
экспортировать
دیکشنری فارسی به روسی
صادر کردن
صادر کردن
exportieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
صادر کردن
صادر کردن
експортувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
صادر کردن
صادر کردن
eksportować
دیکشنری فارسی به لهستانی
صادر کردن
صادر کردن
exportar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
صادر کردن
صادر کردن
esportare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
صادر کردن
صادر کردن
exportar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
صادر کردن
صادر کردن
exporter
دیکشنری فارسی به فرانسوی