معنی صندلی گذاشتن
صندلی گذاشتن
বসা
تصویر صندلی گذاشتن
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با صندلی گذاشتن
صندلی گذاشتن
صندلی گذاشتن
Chair
دیکشنری فارسی به انگلیسی
صندلی گذاشتن
صندلی گذاشتن
садиться
دیکشنری فارسی به روسی
صندلی گذاشتن
صندلی گذاشتن
setzen
دیکشنری فارسی به آلمانی
صندلی گذاشتن
صندلی گذاشتن
сидіти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
صندلی گذاشتن
صندلی گذاشتن
siadać
دیکشنری فارسی به لهستانی
صندلی گذاشتن
صندلی گذاشتن
sentar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
صندلی گذاشتن
صندلی گذاشتن
sedere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
صندلی گذاشتن
صندلی گذاشتن
sentar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
صندلی گذاشتن
صندلی گذاشتن
asseoir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
صندلی گذاشتن
صندلی گذاشتن
zitten
دیکشنری فارسی به هلندی