جدول جو
جدول جو

معنی سوزاندن

سوزاندن
পুড়ানো , পোড়ানো , পুড়িয়ে ফেলা , দহন , ছোঁচানো , পুড়ানো
تصویری از سوزاندن
تصویر سوزاندن
دیکشنری فارسی به بنگالی

واژه‌های مرتبط با سوزاندن

سوزاندن

سوزاندن
چیزی را آتش زدن یا در آتش انداختن که بسوزد، آتش زدن در چیزی
با حرارت زیاد سبب آسیب یا آزار شدن
کنایه از اثر گذاشتن، تاثیر گذاشتن
کنایه از تباه کردن، ضایع ساختن
سوزاندن
فرهنگ فارسی عمید