معنی روشن کردن
روشن کردن
আলোকিত করা
تصویر روشن کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با روشن کردن
روشن کردن
روشن کردن
جلا دادن، صیقل دادن، زدودن
فرهنگ لغت هوشیار
روشن کردن
روشن کردن
Brighten, Illuminate, Lighten
دیکشنری فارسی به انگلیسی
روشن کردن
روشن کردن
освещать , осветлять
دیکشنری فارسی به روسی
روشن کردن
روشن کردن
erhellen, erleuchten, aufhellen
دیکشنری فارسی به آلمانی
روشن کردن
روشن کردن
освітлювати , освітлювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
روشن کردن
روشن کردن
oświetlać, rozjaśniać
دیکشنری فارسی به لهستانی
روشن کردن
روشن کردن
照亮 , 变亮
دیکشنری فارسی به چینی
روشن کردن
روشن کردن
iluminar, clarear
دیکشنری فارسی به پرتغالی
روشن کردن
روشن کردن
illuminare, schiarire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
روشن کردن
روشن کردن
iluminar, aclarar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی