معنی رنده کردن
رنده کردن
খোসা ছাড়ানো
تصویر رنده کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با رنده کردن
رنده کردن
رنده کردن
Grate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
رنده کردن
رنده کردن
тереть
دیکشنری فارسی به روسی
رنده کردن
رنده کردن
reiben
دیکشنری فارسی به آلمانی
رنده کردن
رنده کردن
терти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
رنده کردن
رنده کردن
trzeć
دیکشنری فارسی به لهستانی
رنده کردن
رنده کردن
切碎
دیکشنری فارسی به چینی
رنده کردن
رنده کردن
ralar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
رنده کردن
رنده کردن
grattugiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
رنده کردن
رنده کردن
rallar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
رنده کردن
رنده کردن
râper
دیکشنری فارسی به فرانسوی