معنی رگه انداختن
رگه انداختن
দাগ দেওয়া
تصویر رگه انداختن
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با رگه انداختن
رگه انداختن
رگه انداختن
Streak
دیکشنری فارسی به انگلیسی
رگه انداختن
رگه انداختن
оставлять полосы
دیکشنری فارسی به روسی
رگه انداختن
رگه انداختن
streifen
دیکشنری فارسی به آلمانی
رگه انداختن
رگه انداختن
залишати смуги
دیکشنری فارسی به اوکراینی
رگه انداختن
رگه انداختن
kreskować
دیکشنری فارسی به لهستانی
رگه انداختن
رگه انداختن
留下痕迹
دیکشنری فارسی به چینی
رگه انداختن
رگه انداختن
riscar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
رگه انداختن
رگه انداختن
striare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
رگه انداختن
رگه انداختن
rayar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
رگه انداختن
رگه انداختن
strier
دیکشنری فارسی به فرانسوی