معنی دور رفتن
دور رفتن
দৌড়ানো
تصویر دور رفتن
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با دور رفتن
دور رفتن
دور رفتن
بفاصله ای بعید رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
دور رفتن
دور رفتن
Trot
دیکشنری فارسی به انگلیسی
دور رفتن
دور رفتن
рысь
دیکشنری فارسی به روسی
دور رفتن
دور رفتن
traben
دیکشنری فارسی به آلمانی
دور رفتن
دور رفتن
бігати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
دور رفتن
دور رفتن
truchtać
دیکشنری فارسی به لهستانی
دور رفتن
دور رفتن
小跑
دیکشنری فارسی به چینی
دور رفتن
دور رفتن
trotar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
دور رفتن
دور رفتن
trottare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
دور رفتن
دور رفتن
trotar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی