ترجمه دور زدن به بنگالی - دیکشنری فارسی به بنگالی
معنی دور زدن
- دور زدن
- পাশ কাটানো , বৃত্তে ঘুরানো , এড়ানো , হাঁটা , এড়িয়ে চলা
تصویر دور زدن
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با دور زدن
دور زدن
- دور زدن
- پیرامون چیزی گردیدن، چرخیدن، گردش کردن
برگشتن و تغییر جهت دادن اتومبیل یا وسیلۀ نقلیۀ دیگر در خیابان
فرهنگ فارسی عمید