معنی دور هم جمع شدن
دور هم جمع شدن
একত্র হওয়া
تصویر دور هم جمع شدن
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با دور هم جمع شدن
دور هم جمع شدن
دور هم جمع شدن
Huddle
دیکشنری فارسی به انگلیسی
دور هم جمع شدن
دور هم جمع شدن
сбиваться в кучу
دیکشنری فارسی به روسی
دور هم جمع شدن
دور هم جمع شدن
sich zusammenkauern
دیکشنری فارسی به آلمانی
دور هم جمع شدن
دور هم جمع شدن
зібратися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
دور هم جمع شدن
دور هم جمع شدن
gromadzić się
دیکشنری فارسی به لهستانی
دور هم جمع شدن
دور هم جمع شدن
聚集
دیکشنری فارسی به چینی
دور هم جمع شدن
دور هم جمع شدن
se agrupar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
دور هم جمع شدن
دور هم جمع شدن
raggrupparsi
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
دور هم جمع شدن
دور هم جمع شدن
apiñarse
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
دور هم جمع شدن
دور هم جمع شدن
se blottir
دیکشنری فارسی به فرانسوی