جدول جو
جدول جو

معنی خاموش کردن

خاموش کردن
নিভানো , নিভানো , মিউট করা , দমন করা , নিভানো
تصویری از خاموش کردن
تصویر خاموش کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی

واژه‌های مرتبط با خاموش کردن

خاموش کردن

خاموش کردن
قطع کردن جریان برق در وسایل برقی، ساکت کردن، از سخن بازداشتن، از آواز یا گفتار بازداشتن، برای مِثال کسی سیرت آدمی گوش کرد / که اول سگ نفس خاموش کرد (سعدی۱ - ۱۴۵)، فرونشاندن آتش یا چراغ
خاموش کردن
فرهنگ فارسی عمید