معنی خسته کردن
خسته کردن
ক্লান্ত করা , ক্লান্ত করা
تصویر خسته کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با خسته کردن
خسته کردن
خسته کردن
مجروح کردن آزردن، در تعب انداختن، وا مانده کردن فرسوده ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
خسته کردن
خسته کردن
Exhaust, Fatigue
دیکشنری فارسی به انگلیسی
خسته کردن
خسته کردن
истощать , утомлять
دیکشنری فارسی به روسی
خسته کردن
خسته کردن
erschöpfen, ermüden
دیکشنری فارسی به آلمانی
خسته کردن
خسته کردن
виснажувати , втомлювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
خسته کردن
خسته کردن
wyczerpywać, męczyć
دیکشنری فارسی به لهستانی
خسته کردن
خسته کردن
使精疲力尽 , 疲劳
دیکشنری فارسی به چینی
خسته کردن
خسته کردن
esgotar, fatigar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
خسته کردن
خسته کردن
esaudire, affaticare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
خسته کردن
خسته کردن
agotar, fatigar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی