معنی حساس حساس সূক্ষ্ম , ভয়ানক , কিপর্যন্ত , সংবেদনশীল , অনুভূতিপ্রবণ , সংবেদনশীল تصویر حساس دیکشنری فارسی به بنگالی
حساس حساس کسی که سریعاً از اعمال دیگران ناراحت می شود، ویژگی چیزی که سریعاً در برابر عوامل بیگانه عکس العمل نشان می دهد، کنایه از مهم مثلاً موقعیت حساس، دارای گیرایی قوی مثلاً شامۀ حساس فرهنگ فارسی عمید