جدول جو
جدول جو

معنی جمع کردن

جمع کردن
সংগ্রহ করা , সংগ্রহ করা , সংগ্রহ করা , জড়ো করা , সংগ্রহ করা
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی

واژه‌های مرتبط با جمع کردن

جمع کردن

جمع کردن
فلنجیدن گرد آوردن، افزودن گرد کردن اندوختن گرد کردن گرد آوردن: (اموال بسیار جمع کرد)، فراهم کردن غند کردن: (لوازم و اسباب خانه را جمع کرد تا با وسیله نقلیه حمل کنند)
جمع کردن
فرهنگ لغت هوشیار