معنی تعهد کردن
تعهد کردن
প্রতিজ্ঞা করা
تصویر تعهد کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با تعهد کردن
تعهد کردن
تعهد کردن
به عهده گرفتن، نگاهداری، تیمار داشتن
فرهنگ فارسی معین
تعهد کردن
تعهد کردن
Pledge
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تعهد کردن
تعهد کردن
обещать
دیکشنری فارسی به روسی
تعهد کردن
تعهد کردن
versprechen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تعهد کردن
تعهد کردن
клястися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تعهد کردن
تعهد کردن
obiecać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تعهد کردن
تعهد کردن
承诺
دیکشنری فارسی به چینی
تعهد کردن
تعهد کردن
prometer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تعهد کردن
تعهد کردن
promettere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تعهد کردن
تعهد کردن
prometer
دیکشنری فارسی به اسپانیایی