معنی پیش فرض کردن
پیش فرض کردن
ডিফল্ট সেট করা
تصویر پیش فرض کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با پیش فرض کردن
پیش فرض کردن
پیش فرض کردن
Default
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پیش فرض کردن
پیش فرض کردن
по умолчанию
دیکشنری فارسی به روسی
پیش فرض کردن
پیش فرض کردن
voreingestellt
دیکشنری فارسی به آلمانی
پیش فرض کردن
پیش فرض کردن
встановити за замовчуванням
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پیش فرض کردن
پیش فرض کردن
ustawić domyślnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
پیش فرض کردن
پیش فرض کردن
默认
دیکشنری فارسی به چینی
پیش فرض کردن
پیش فرض کردن
padrão estabelecer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پیش فرض کردن
پیش فرض کردن
predefinire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پیش فرض کردن
پیش فرض کردن
predeterminar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
پیش فرض کردن
پیش فرض کردن
par défaut
دیکشنری فارسی به فرانسوی