جدول جو
جدول جو

معنی پوست کندن

پوست کندن
খোসা ছাড়ানো , ফেনা তোলা , ত্বক ছাড়ানো
تصویری از پوست کندن
تصویر پوست کندن
دیکشنری فارسی به بنگالی

واژه‌های مرتبط با پوست کندن

پوست کندن

پوست کندن
پوست گرفتن، قشری از مغز جدا کردن، غیبت کردن، صریح گفتن
پوست کندن
فرهنگ فارسی معین