ترجمه پایداری به بنگالی - دیکشنری فارسی به بنگالی
معنی پایداری
- پایداری
- অধ্যবসায়ী , স্থায়িত্ব , নিরন্তরতা , স্থিতিশীলীকরণ , স্থায়িত্ব
تصویر پایداری
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با پایداری
پایداری
- پایداری
- ایستادگیپافشاری تاب مقاومت دوام. پایداری کردن پا فشردن پای داشتن مقاومت کردن استقامت ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
پایداری
- پایداری
- ایستادگی، مقاومت، اُستُواری، محکمی، استحکام، محکم کاری، استقامت، ثبات، اطمینان، اِستِحکام، صَلابَت، قَوام، تَأَثُّل، ثَقابَت، رَصانَت، اِتقان، اِشتِداد، رُستی، جَزالَت، ثُبوت
فرهنگ فارسی عمید
پایداری
- پایداری
- Persevering, Persistence, Persistency, Stabilization, Steadiness, Sustainability
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پایداری
- پایداری
- настойчивый , упорство , настойчивость , стабилизация , устойчивость , устойчивость
دیکشنری فارسی به روسی