معنی پیکربندی کردن
پیکربندی کردن
কনফিগার করা
تصویر پیکربندی کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با پیکربندی کردن
پیکربندی کردن
پیکربندی کردن
Configure
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پیکربندی کردن
پیکربندی کردن
конфигурировать
دیکشنری فارسی به روسی
پیکربندی کردن
پیکربندی کردن
konfigurieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
پیکربندی کردن
پیکربندی کردن
налаштовувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پیکربندی کردن
پیکربندی کردن
konfigurować
دیکشنری فارسی به لهستانی
پیکربندی کردن
پیکربندی کردن
配置
دیکشنری فارسی به چینی
پیکربندی کردن
پیکربندی کردن
configurar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پیکربندی کردن
پیکربندی کردن
configurare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پیکربندی کردن
پیکربندی کردن
configurar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
پیکربندی کردن
پیکربندی کردن
configurer
دیکشنری فارسی به فرانسوی