معنی پر حرفی کردن
پر حرفی کردن
বকবক করা
تصویر پر حرفی کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با پر حرفی کردن
پر حرفی کردن
پر حرفی کردن
پرگویی کردن وراجی کردن پرحرفی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پر حرفی کردن
پر حرفی کردن
бормотать
دیکشنری فارسی به روسی
پر حرفی کردن
پر حرفی کردن
plappern
دیکشنری فارسی به آلمانی
پر حرفی کردن
پر حرفی کردن
бурмотіти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پر حرفی کردن
پر حرفی کردن
mamrotać
دیکشنری فارسی به لهستانی
پر حرفی کردن
پر حرفی کردن
喋喋不休
دیکشنری فارسی به چینی
پر حرفی کردن
پر حرفی کردن
balbuciar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پر حرفی کردن
پر حرفی کردن
balbettare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پر حرفی کردن
پر حرفی کردن
balbucear
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
پر حرفی کردن
پر حرفی کردن
balbutier
دیکشنری فارسی به فرانسوی