معنی پریس کردن
پریس کردن
চুল বাধা
تصویر پریس کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با پریس کردن
پریس کردن
پریس کردن
Braid
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پریس کردن
پریس کردن
плести косу
دیکشنری فارسی به روسی
پریس کردن
پریس کردن
flechten
دیکشنری فارسی به آلمانی
پریس کردن
پریس کردن
плести косу
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پریس کردن
پریس کردن
pleść
دیکشنری فارسی به لهستانی
پریس کردن
پریس کردن
编辫子
دیکشنری فارسی به چینی
پریس کردن
پریس کردن
trançar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پریس کردن
پریس کردن
intrecciare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پریس کردن
پریس کردن
trenzar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
پریس کردن
پریس کردن
tresser
دیکشنری فارسی به فرانسوی