معنی باند زدن
باند زدن
বাঁধা দেওয়া
تصویر باند زدن
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با باند زدن
باند زدن
باند زدن
Band
دیکشنری فارسی به انگلیسی
باند زدن
باند زدن
связывать
دیکشنری فارسی به روسی
باند زدن
باند زدن
binden
دیکشنری فارسی به آلمانی
باند زدن
باند زدن
зв'язувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
باند زدن
باند زدن
wiązać
دیکشنری فارسی به لهستانی
باند زدن
باند زدن
系
دیکشنری فارسی به چینی
باند زدن
باند زدن
amarrar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
باند زدن
باند زدن
legare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
باند زدن
باند زدن
enlazar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
باند زدن
باند زدن
lier
دیکشنری فارسی به فرانسوی