معنی باتلاقی کردن
باتلاقی کردن
কাদায় ডুবানো
تصویر باتلاقی کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با باتلاقی کردن
باتلاقی کردن
باتلاقی کردن
Swamp
دیکشنری فارسی به انگلیسی
باتلاقی کردن
باتلاقی کردن
погружать в болото
دیکشنری فارسی به روسی
باتلاقی کردن
باتلاقی کردن
versumpfen
دیکشنری فارسی به آلمانی
باتلاقی کردن
باتلاقی کردن
затоплювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
باتلاقی کردن
باتلاقی کردن
wciągnąć w bagno
دیکشنری فارسی به لهستانی
باتلاقی کردن
باتلاقی کردن
使陷入沼泽
دیکشنری فارسی به چینی
باتلاقی کردن
باتلاقی کردن
pantanear
دیکشنری فارسی به پرتغالی
باتلاقی کردن
باتلاقی کردن
pantanare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
باتلاقی کردن
باتلاقی کردن
pantanear
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
باتلاقی کردن
باتلاقی کردن
marécager
دیکشنری فارسی به فرانسوی