معنی به طور یخچالی
به طور یخچالی
হিমবাহের মতো
تصویر به طور یخچالی
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با به طور یخچالی
به طور یخچالی
به طور یخچالی
Glacially
دیکشنری فارسی به انگلیسی
به طور یخچالی
به طور یخچالی
ледниково
دیکشنری فارسی به روسی
به طور یخچالی
به طور یخچالی
eisig
دیکشنری فارسی به آلمانی
به طور یخچالی
به طور یخچالی
льодовиково
دیکشنری فارسی به اوکراینی
به طور یخچالی
به طور یخچالی
lodowcowo
دیکشنری فارسی به لهستانی
به طور یخچالی
به طور یخچالی
冰川地
دیکشنری فارسی به چینی
به طور یخچالی
به طور یخچالی
glaciarmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
به طور یخچالی
به طور یخچالی
in modo glaciale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
به طور یخچالی
به طور یخچالی
glacialmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
به طور یخچالی
به طور یخچالی
glaciairement
دیکشنری فارسی به فرانسوی