معنی به طور کورکننده
به طور کورکننده
অন্ধকারভাবে
تصویر به طور کورکننده
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با به طور کورکننده
به طور کورکننده
به طور کورکننده
Blindingly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
به طور کورکننده
به طور کورکننده
ослепительно
دیکشنری فارسی به روسی
به طور کورکننده
به طور کورکننده
blendend
دیکشنری فارسی به آلمانی
به طور کورکننده
به طور کورکننده
осліплююче
دیکشنری فارسی به اوکراینی
به طور کورکننده
به طور کورکننده
oślepiająco
دیکشنری فارسی به لهستانی
به طور کورکننده
به طور کورکننده
刺眼地
دیکشنری فارسی به چینی
به طور کورکننده
به طور کورکننده
cegamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
به طور کورکننده
به طور کورکننده
accecantemente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
به طور کورکننده
به طور کورکننده
cegadoramente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
به طور کورکننده
به طور کورکننده
de manière aveuglante
دیکشنری فارسی به فرانسوی