معنی به طور صاف
به طور صاف
টাক , সমতলভাবে
تصویر به طور صاف
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با به طور صاف
به طور صاف
به طور صاف
Baldly, Flatly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
به طور صاف
به طور صاف
лысо , плоско
دیکشنری فارسی به روسی
به طور صاف
به طور صاف
kahl, flach
دیکشنری فارسی به آلمانی
به طور صاف
به طور صاف
лисий , плоско
دیکشنری فارسی به اوکراینی
به طور صاف
به طور صاف
łysy, płasko
دیکشنری فارسی به لهستانی
به طور صاف
به طور صاف
光秃地 , 平坦地
دیکشنری فارسی به چینی
به طور صاف
به طور صاف
careca, de maneira plana
دیکشنری فارسی به پرتغالی
به طور صاف
به طور صاف
calvo, in modo piatto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
به طور صاف
به طور صاف
desvergonzadamente, de manera plana
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
به طور صاف
به طور صاف
de manière impudique, de manière plate
دیکشنری فارسی به فرانسوی