معنی به طور جدا از هم
به طور جدا از هم
বিচ্ছিন্নভাবে
تصویر به طور جدا از هم
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با به طور جدا از هم
به طور جدا از هم
به طور جدا از هم
Aloofly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
به طور جدا از هم
به طور جدا از هم
отчужденно
دیکشنری فارسی به روسی
به طور جدا از هم
به طور جدا از هم
abweisend
دیکشنری فارسی به آلمانی
به طور جدا از هم
به طور جدا از هم
відсторонено
دیکشنری فارسی به اوکراینی
به طور جدا از هم
به طور جدا از هم
zdystansowany
دیکشنری فارسی به لهستانی
به طور جدا از هم
به طور جدا از هم
疏远地
دیکشنری فارسی به چینی
به طور جدا از هم
به طور جدا از هم
de maneira distante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
به طور جدا از هم
به طور جدا از هم
in modo distante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
به طور جدا از هم
به طور جدا از هم
de manera distante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
به طور جدا از هم
به طور جدا از هم
de manière distante
دیکشنری فارسی به فرانسوی