معنی به طور بالینی
به طور بالینی
চিকিৎসাশাস্ত্র অনুযায়ী
تصویر به طور بالینی
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با به طور بالینی
به طور بالینی
به طور بالینی
Clinically
دیکشنری فارسی به انگلیسی
به طور بالینی
به طور بالینی
клинически
دیکشنری فارسی به روسی
به طور بالینی
به طور بالینی
klinisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
به طور بالینی
به طور بالینی
клінічно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
به طور بالینی
به طور بالینی
klinicznie
دیکشنری فارسی به لهستانی
به طور بالینی
به طور بالینی
临床地
دیکشنری فارسی به چینی
به طور بالینی
به طور بالینی
clinicamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
به طور بالینی
به طور بالینی
clinicamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
به طور بالینی
به طور بالینی
clínicamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
به طور بالینی
به طور بالینی
cliniquement
دیکشنری فارسی به فرانسوی