معنی به طور استخوانی
به طور استخوانی
হাড়ের মতো
تصویر به طور استخوانی
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با به طور استخوانی
به طور استخوانی
به طور استخوانی
Gauntly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
به طور استخوانی
به طور استخوانی
иссохший
دیکشنری فارسی به روسی
به طور استخوانی
به طور استخوانی
knochig
دیکشنری فارسی به آلمانی
به طور استخوانی
به طور استخوانی
кістляво
دیکشنری فارسی به اوکراینی
به طور استخوانی
به طور استخوانی
kościsty
دیکشنری فارسی به لهستانی
به طور استخوانی
به طور استخوانی
骨瘦如柴地
دیکشنری فارسی به چینی
به طور استخوانی
به طور استخوانی
de forma esquelética
دیکشنری فارسی به پرتغالی
به طور استخوانی
به طور استخوانی
in modo scheletrico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
به طور استخوانی
به طور استخوانی
de manera esquelética
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
به طور استخوانی
به طور استخوانی
de manière squelettique
دیکشنری فارسی به فرانسوی