معنی به صورت جزئی
به صورت جزئی
খন্ডিতভাবে
تصویر به صورت جزئی
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با به صورت جزئی
به صورت جزئی
به صورت جزئی
Fragmentally
دیکشنری فارسی به انگلیسی
به صورت جزئی
به صورت جزئی
фрагментарно
دیکشنری فارسی به روسی
به صورت جزئی
به صورت جزئی
fragmentarisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
به صورت جزئی
به صورت جزئی
фрагментовано
دیکشنری فارسی به اوکراینی
به صورت جزئی
به صورت جزئی
fragmentarycznie
دیکشنری فارسی به لهستانی
به صورت جزئی
به صورت جزئی
碎片地
دیکشنری فارسی به چینی
به صورت جزئی
به صورت جزئی
fragmentado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
به صورت جزئی
به صورت جزئی
frammentato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
به صورت جزئی
به صورت جزئی
fragmentado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
به صورت جزئی
به صورت جزئی
fragmenté
دیکشنری فارسی به فرانسوی