معنی به تعویق انداختن
به تعویق انداختن
স্থগিত করা
تصویر به تعویق انداختن
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با به تعویق انداختن
به تعویق انداختن
به تعویق انداختن
Defer
دیکشنری فارسی به انگلیسی
به تعویق انداختن
به تعویق انداختن
откладывать
دیکشنری فارسی به روسی
به تعویق انداختن
به تعویق انداختن
aufschieben
دیکشنری فارسی به آلمانی
به تعویق انداختن
به تعویق انداختن
відкласти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
به تعویق انداختن
به تعویق انداختن
odłożyć
دیکشنری فارسی به لهستانی
به تعویق انداختن
به تعویق انداختن
推迟
دیکشنری فارسی به چینی
به تعویق انداختن
به تعویق انداختن
adiar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
به تعویق انداختن
به تعویق انداختن
posticipare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
به تعویق انداختن
به تعویق انداختن
aplazar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
به تعویق انداختن
به تعویق انداختن
différer
دیکشنری فارسی به فرانسوی