معنی بخار کردن
بخار کردن
ধোঁয়া ত্যাগ করা , বাষ্প নির্গত করা
تصویر بخار کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با بخار کردن
بخار کردن
بخار کردن
Fume, Steam
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بخار کردن
بخار کردن
дымить , парить
دیکشنری فارسی به روسی
بخار کردن
بخار کردن
dampfen
دیکشنری فارسی به آلمانی
بخار کردن
بخار کردن
диміти , випускати пару
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بخار کردن
بخار کردن
dymić, parować
دیکشنری فارسی به لهستانی
بخار کردن
بخار کردن
冒烟 , 蒸汽
دیکشنری فارسی به چینی
بخار کردن
بخار کردن
fumar, vaporizar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بخار کردن
بخار کردن
fumare, emettere vapore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بخار کردن
بخار کردن
vaporizar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بخار کردن
بخار کردن
fumer, émettre de la vapeur
دیکشنری فارسی به فرانسوی