معنی انتقال دادن
انتقال دادن
স্থানান্তর করা
تصویر انتقال دادن
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با انتقال دادن
انتقال دادن
انتقال دادن
از جایی به جایی فرتادن جا به جا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
انتقال دادن
انتقال دادن
Transfer
دیکشنری فارسی به انگلیسی
انتقال دادن
انتقال دادن
передавать
دیکشنری فارسی به روسی
انتقال دادن
انتقال دادن
übertragen
دیکشنری فارسی به آلمانی
انتقال دادن
انتقال دادن
передавати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
انتقال دادن
انتقال دادن
przenosić
دیکشنری فارسی به لهستانی
انتقال دادن
انتقال دادن
转移
دیکشنری فارسی به چینی
انتقال دادن
انتقال دادن
transferir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
انتقال دادن
انتقال دادن
trasferire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
انتقال دادن
انتقال دادن
transferir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی