جدول جو
جدول جو

معنی اخراج کردن

اخراج کردن
বহিষ্কার করা , দেশছাড়া করা , বরখাস্ত করা
تصویری از اخراج کردن
تصویر اخراج کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی

واژه‌های مرتبط با اخراج کردن

اخراج کردن

اخراج کردن
بیرون کردن راندن تاراندن بیرون کردن دفع کردن کسی را از کار و شغل خود باز داشتن طرد کردن راندن نفی بلد جء وطن
فرهنگ لغت هوشیار