ترجمه اختراع کردن به بنگالی - دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با اختراع کردن
اختراع کردن
- اختراع کردن
- نو آفریدن، دروغ پرداختن، از خود در آوری چیزی نو و بی سابقه ساختن چیزی تازه پدید آوردن ابداع کردن، دروغ پردازی کردن و از خود چیزی به ناروا ساختن
فرهنگ لغت هوشیار