معنی ادای کلمات کردن
ادای کلمات کردن
উচ্চারণ করা
تصویر ادای کلمات کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با ادای کلمات کردن
ادای کلمات کردن
ادای کلمات کردن
Utter
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ادای کلمات کردن
ادای کلمات کردن
произнести
دیکشنری فارسی به روسی
ادای کلمات کردن
ادای کلمات کردن
aussprechen
دیکشنری فارسی به آلمانی
ادای کلمات کردن
ادای کلمات کردن
вимовити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ادای کلمات کردن
ادای کلمات کردن
wypowiedzieć
دیکشنری فارسی به لهستانی
ادای کلمات کردن
ادای کلمات کردن
说
دیکشنری فارسی به چینی
ادای کلمات کردن
ادای کلمات کردن
pronunciar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ادای کلمات کردن
ادای کلمات کردن
pronunciare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
ادای کلمات کردن
ادای کلمات کردن
pronunciar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
ادای کلمات کردن
ادای کلمات کردن
prononcer
دیکشنری فارسی به فرانسوی