معنی venerado
- venerado
- پرستش گر، مورد احترام
واژههای مرتبط با venerado
venerado
- venerado
- پَرَستِش گَر، مُورِدِ اِحتِرام
venerato
- venerato
- پَرَستِش گَر، مُورِدِ اِحتِرام
centrado
- centrado
- تَمَرکُز، مُتِمَرکِز شُدِه اَست، مُتِمَرکِز
centrado
- centrado
- مُتِمَرکِز، مُتِمَرکِز شُدِه اَست
venerare
- venerare
- اِحتِرام گُذاشتَن، اَرج نَهادَن، حُرمَت گُذاشتَن
veteado
- veteado
- مَرمَرین، سَنگِ مَرمَر
venerar
- venerar
- اِحتِرام گُذاشتَن، اَرج نَهادَن، حُرمَت گُذاشتَن
vendado
- vendado
- بانداژ شُدِه، باندپیچی شُدِه
venerar
- venerar
- اِحتِرام گُذاشتَن، اَرج نَهادَن، حُرمَت گُذاشتَن